قضاوت
برایش پیامکی فرستادم
دومی و سومی و ...
ازش خیلی رنجیده خاطر شدم ؛
با خودم گفتم : چنین آدمی ارزش رفاقت نداره و بگذار حالا که بدون من راحت تره پس راحت باشه ...
هفته ی بعد برای کاری در حال عبور از کنار خونه ی گیله مرد بودم که مادرش منو دید ایستادم و سلام و احوالپرسی کردم و از روی اکراه و فقط برای اینکه شرط ادب رو بجا آورده باشم حال گیله مرد رو پرسیدم .
مکثی کرد و گفت شکر خدا از کما بیرون اومد و وضعیتش رو به بهبوده ...
مادر گیله مرد داشت ماجرا رو تعریف می کرد ولی من دیگه چیزی نمیشنیدم ؛ انگار دنیا روی سرم خراب شده بود ...از خجالت سیاه شدم ...
من بدون پرسیدن دلیل و بدون شنیدن دفاعیه عجولانه و غیر منصفانه قضاوت کرده بودم ...
گیله مرد من رو ببخش ...
خدایا تعداد دفعاتی که عجولانه و بدون ادله صحیح قضاوت کردیم کم نیست